عرفان در گونئی

ساخت وبلاگ

عرفان در گونئی

گونئی در زبان ترکی به سمت جغرافیایی مکانی گفته می شود که تابش نور و حرارت حیات بخش خورشید در آن بیشترباشد قوزئی برخلاف آن محسوب می گردد. گونئی خطه از غرب کشور ایران است که به گواهی تاریخ از دوره ماد و آتروپات قهرمان شاهد حوادث و مبارزات دیرینه وآزدیخواهانه بوده و در تمامی حرکت های ملی منشاء تاثیر بود.نام سانگی بوتو و محل پروراندن زرتشت در شناسنامه آن غیر قابل انکار است.

حوادث تاریخی و تقسیمات کشوری امروز ان خطه را در محدوده شهرستان شبستربا سه بخش گونئی شرقی-مرکزی-غربی می شناسد که در 60 کیلومتری غرب شهرتبریزو در ساحا دریاچه ارومیه( چیچست)قرار دارد.

قابل تحقیق بیشتراست

حوادث تاریخی و تقسیمات کشوری امروز ان خطه را در محدوده شهرستان شبستربا سه بخش گونئی شرقی-مرکزی-غربی می شناسد که در 60 کیلومتری غرب شهرتبریزو در ساحا دریاچه ارومیه( چیچست)قرار دارد.

از مباحثی که به نظر می رسددرمعرفی گونئی کمتر مورد توجه قرار گرفته موضوع سابقه و گستردگی عرفان در آن میتواند باشدکه در این کوتاه سخن تلاش بر داشتن اشاراتی کوتاه و فشرده براین مبث خواهد بود.

کلمه عرفان یا باطن گرایی( گذر از جهان هستی به بواطن آن) با معانی و مترادف های مختلفی همراه شده که دلیل میتواند متاثر از نگاه به جنبه نظری یا عملی به عرفان از سوی صاحبنظران باشد. درواقع می توان عرفان را روشی رفتارگرایانه به باورهای عمیق ذهنی در راستای رسیدن به نیکی از راه تزکیه و تعالی روح با هدف مکاشفه بیان کرد. تاریخ و محل قطعی خیزش این اندیشه تاکنون به اثبات نرسیده ولی شواهدی آنرا به تراژدی دِمِترو عهد عتیق و بعد به زئوس و افلاطون نسبت می دهند اما شواهدی نیز وجود دارد که یونانی ها این امر رادر عرفان هندی و مصری و آسیایی دنبال کرده اند. بعداز عرفان عهد عتیقی میتون عرفان گنوس( معرفت خدا گونه بر مکاشفه) و زنوسی(رسیدن به صفات عملی خداوندی که نور آسمان و زمین است)دنبال کرد تا به عالم مُثُل افلاطونی(رب النوع) رسید.

زرتشت نیز اعتقاد به نور یا فرّ(نور یا همان فرّه ایزدی را سبب جانشینی خدا دانستن وتوجه به موضوع آمیختن آتش با مادرزرتشت وجای گرفتن خدا در جان انسان)بنیاد عرفانی خود را بیان می کند. پرداختن به اصول پندار نیک ، کردار نیک، گفتار نیک از سوی زرتشت و تولد و پرورش یافتن زرتشت در گونئی کهن(7-6 قرن قبل از میلاد) و تاثیر گذاری آن تا قرن چهارم اسلامی نشان ازعمق نفوذ عرفان زرتشت در آذربایجان بویژه درگونئی دارد.(اگرچه محققینی احتمالا با هدف تحریف تاریخی درپی اثبات محل تولد و پرورش زرتشت درجاهای دیگر هستند ولی ابن خردادبه، البلاذری، ابن فقیه، مسعودی، حمزه اصفهانی، ابن یاقوت، القزوینی، ابوریحان بیرونی زادگاه زردتشت را در اطراف دریاچه ارومیه( چیچست) گواهی میدهند.

دین یهود مبنای عرفان را به دوران عهد عتیق می داند.عرفان مسیحیت را می توان متن آیه 20 باب دوم رساله بوگس رسول(مراسم عشای ربانی) در این جمله یافت که: من با مسیح مصلوب شدم و دیگر من نیستم که می زییم بلکه مسیح است که در من می زیید.

ایرانیان که با دین مسیحیت از قرون اولیه میلادی بویژه در زمان شاپور اول(240 میلادی) آشنا می شوند و روابط سیاسی و جنگی بین حاکمان ایرانی و مسیحی و وقایع رخ داده این آشنایی را تقویت میکند تا جایی که شاهد روابط بین این دو بویژه در زمان خسرو پرویز و یزدگرد( قبل از اسلام) میشویم. در تاریخ گونئی فعلی هم وجود کلیسای هریبسمیه مقدس در روستای موجیمار(قرن 13م)و حضور ارامنه در روستای کوزه کنان (سفر نامه گلاویخو) نشان از آشنایی مردم منطقه از مسیحیت و رسوخ عرفان مسیحی دارد.

اشتراکات عرفانی که می توان در تمام این باورهای عمیق ذهنی و ادیان یافت عبارتند از:

1-هستی یک حقیقت واحد است و عالم مظهر این حقیقت است( عالم مظهر و محل جلوه حق است)

2- بین عالم و معلوم و عارف و هستی جدایی نیست و معرفت حقیقی معرفت به حقیقت وجود است(تاکید بر وحدت وجودی)

3-طریقت و شریعت هر دو باهم مشروط به ترک دنیاپرستی منجر به کشف می شود.( توجه کامل به طریقت و شریعت)

با ورود اسلام به ایران و آذربایجان عرفان اسلامی هم در این منطقه نفوذ و تا دوران شاه اسماعیل صفوی( مرشد کامل) با افت وخیزهای مختلفی روبرو می شود که در این مقال به 5 قرن اولیه به آن پرداخته خواهد شد.

در تاریخ اسلامی میتوان اویس قرنی(35ق) ، اسرافیل نغربی، حسین بصری(110ق)ابوهشام کوفی(161ق) را از پایه گذاران عرفان اسلامی مطرح و درقرن سوم نیز با وجود افراد مختلف حسین ابن منصور حلاج با توجه به هویدا کردن اسرار مکاشفه عنصری تاثیر گذار محسوب می گرددو نقطه عطفی است به تبدیل شدن عنوان زاهد و عابد در مقابل مومن و مسلم و حرکت های قرن چهارم.

در اوایل قرن سوم (244ق) شاهد اولین ارتباط بایزید بسطامی و شیخ ابوااسحاق ابراهیم بن یحیی الجونیانی( اولین عارف آذربایجانی )می شویم( احتمالاافراد هم عصر دیگری داشته که نامی از آنها قید نشده است) که در خراسان عراق رخ میدهد.(روضات الجنان-حافظ حسین کربلایی). در قرن چهارم پس از مرگ جنید بغدادی مدتی فعالیت های حسین ابن حلاج و ابوبکر شبلی با کندی مواجه ولی با تدبیر کردن به اصل مریدی و مرادی، شاخه شاخه کردن عرفان و طبقه بندی عارفان و هم چنین در اوایل قرن پنجم با روی آوردن عرفا به تالیفاتی همچون تالیفات ابوالقاشم قشری و امام محمد غزالی ، تشویق وگرایش شدیدعرفا به سرایش شعر ، سفر و مهاجرت شکوفایی غیر قابل توصیفی به گسترش عرفان میدهد.

هرچند عرفان اسلامی در ایران رسوخ داشته و افراد زیادی از ایرانیان با خراسان عراق و سایرمراکز اسلامی در ارتباط بودند ولی به نظر می رسد به دلیل قدرت نفوذ عرفان زرتشت در آذربایجان و هم چنین مصادف شدن مبارزات بابک خرم دین( از 201ق تا223ق وبعد بابکیه ها ادامه دادند تا اواخر قرن 4ق) ، عرفان اسلامی تا اواخر قرن سوم چندان گستردگی درآذربایجان نداردولی این موضوع نفی کننده فعالیت عرفای آذربایجانی بدون پرداختن به ارشاد آزادانه ، قبل از قرن 4ق نمی تواند باشد. در قرن پنجم شکوفایی عرفان و تصوف در آذربایجان به اندازه ای می رسد که عارف امیر عیسی خویی پدرشمس الملک خویی بیش از1200 خانقاه و تکیه در آذربایجان و شام بنا می کند.

براساس تالیفات عرفانی و تصوفی منتشر شده بویژه در روضات الجنان کربلایی ، باله خلیل صوفیانی که مرید شیخ شفیق فرج معورف به اخی زنگانی بود به عنوان اولین عارف و پایه گذار عرفان درگونئی ( اوایل قرن 4 ق) محسوب می شود . نام و شهرت وی به اندازه ای در آذربایجان شهره بود که بسال434 ق در کنار سه شیخ دیگر از سوی خلیفه عباسی برای بازسازی خسارات ناشی از زلزله تبریز گمارده می شود.شهاب الدین سهروردی در فتوت نامه ضمن پرداختن به زندگی باله خلیل صوفیانی اورا شیخ المشایخ و سلطان المحققین می خواند.

لازم به ذکر است که اجرای مراسم نذرو عزاداری در مقبره وی دلیلی بر امامزاده بودن وی نداردو صرفا بر اساس باورهای دیرینه مردم عادی بر سلامت نفس عرفا می باشد و آیت اله مرعشی ره نیز امام زاده بودن آنرا نفی نموده است.

بدنباله ارشادات باله حسین صوفیانی است که درگونئی به حضور بابا فرج وایقانی ( متوفی بسال 568ق)مرید شیخ شهاب الدین محمود اهری، خواجه یوسف بنیسی( پدر باله حسن بنیسی، شیخ مزید رودقاتی و بابا حسن رودقاتی(بابای 72 نفر بابا) و سایرعارفان هم عصران بابا حسن رودقاتی و متاخرین برخورد می شود. این روند با فراز و نشیب های مختلف از قرن شش روبرو و آخرین مشایخ مطرح در گونئی با حاج محمد حسن نایبی کوزه کنانی ( اواسط قرن 12) به افول می گرایدولی از بین مشایخ مختلف این دوره شیخی پرورانده می شود بنام شیخ سعدالدین محمود شبستر فرزند عبدالکریم متولد دهه 60 قرن6 که با داشتن مرشدهایی همچون بهاالدین یعقوب و صفی الدین در همان اوان جوانی بنابه هوش ذاتی مسافرو مهمان اکثر کشورهایی می شودکه مرکز عرفان محسوب می گردیدند و به مقامی عرفانی خاصی می رسد که بسال 717ق خودمرشدو پاسخگوی عارفان خراسان و نگین درخشان ادبیات عرفانی می گردد. شهره اش در قرن 21 سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد( یونسکو)سال 2016-17 رادر دایره نفوذ اندیشه ها بنام شیخ محمود شبستری نامگذاری می کند. این عارف شهیرپس ازقریب نیم قرن ارشاد با به یادگار گذاشتن گلشن راز و سعادت نامه دراواخر دهه دوم قرن7ق رخ به خاک پوشانده ودر کنار استاد خود به باغچه گلشن راز شبستر آرام گرفت.

روستاي ديزج خليل علیا...
ما را در سایت روستاي ديزج خليل علیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0dizajkhalil0 بازدید : 205 تاريخ : يکشنبه 22 خرداد 1401 ساعت: 18:03